به گزارش روابط عمومی کتابخانه های عمومی استان قزوین، به همت محافل ادبی نهاد، سوگواره ادبی «روز وداع یاران» با هدف گرامیداشت یاد شهدای خدمت، آیت الله سیدابراهیم رئیسی، رئیس جمهور و همراهان ایشان به صورت همزمان با سایر استان ها با حضور طیب ملکی پور فرماندار قزوین، فاطمه محمدبیگی مدیرکل کتابخانه های عمومی استان، سمیه اسماعیلی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان، جمعی از شعرا، ادبا، علاقه مندان به شعر و ادب و اعضای فعال کتابخانه های عمومی در سالن جلسات اداره کل کتابخانه های عمومی استان قزوین برگزار شد.
طیب ملکی پور فرماندار قزوین در این جلسه ضمن قدردانی از برگزاری این جلسه اظهار داشت: آیت الله رئیسی به ما درس ولایت مداری و تا پای جان پای آرمان ها و ارزش های انقلاب ماندن را، داد.
وی افزود: رئیس جمهور شهید تراز ریاست جمهوری را بالا برده و به همه ثابت کردند که حضورشان مغتنم و ارزشمند بوده است.
فرماندار قزوین خاطرنشان کرد: ما قدردان شهدا هستیم و باید در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری و دغدغه های ایشان در رابطه با اهمیت کتاب و کتابخوانی، از این مهم هرچه بیشتر حمایت کنیم.
فاطمه محمدبیگی مدیرکل کتابخانه های عمومی استان قزوین بیان داشت: همدلی و حمایت رئیس جمهور شهید از کتابخانه های عمومی بی نظیر بود، ایشان در آخرین دستورات در حوزه فرهنگی نیز به موضوع نهاد و ابلاغ «سند ملی خواندن» پرداختند.
وی افزود: بیشک آیت الله رئیسی از جمله دولتمردان نظام و ایران اسلامی بود که عمر شریف خود را در راه خدمت به انقلاب و مردم شریف ایران صرف کرد و ولایتمداری، عدالتمحوری و مردمگرایی را در اولویت قرار داد.
در این جلسه شاعران آئینی استان به خوانش اشعار خود در مدح شهید جمهور پرداختند.
محمدحسین ابوترابی، شاعر:
در خدمتِ به خلق، سر از پا نمیشناخت
آیینه پر کشید و دل کوه را گداخت
او غرق بود در غم مردم ، شبانه روز
استخر او نداشت و ویلا نمیشناخت
زخم تبر رسید ولی ساخت آن صبور
با ریشه فساد ولی سرو او نساخت
مانده است نقش پای غزالش به دشت و کوه
آری به جز برای وطن روز و شب نتاخت
آهنگ خدمتش همه جا را فرا گرفت
با گوشه چشم خویش ، دل تار را نواخت
او گوی سبقت از همگان بُرد ناگهان
جان را به عشق مردم این آب و خاک باخت
نگار سادات حسینی، شاعر:
میخواست غزل تا که ردیفش بشود درد
اما نشد و قافیه را باخت ، به یک مرد
مردی که نشان داد، شَرف، خدمت خلق است
مردی که فقط عزت و مردانگی آورد
هرچند ندیدیم و نگفتیم، ولی او_
در راه خدا ، خَم به دو ابروش نیاورد
سرباز وطن بودی و دیندار و ولایی
هم سید و هم خادم و هم حامی و شبگرد
دلتنگ رفیقان شهیدت شدی انگار
رجعت کن و یک بار دگر هم شده برگرد!
صد شکر شهادت شده زیبنده ی نامت
مولا به مریدش، شب میلاد وفا کرد
سکینه صالحی، شاعر:
داستان عشق را آغاز و پایان سوخته
در مسیرش گاه قطره قطره باران سوخته
پرده پرده اشک در نقالی اش طوفان شده
عده عده لشکر از فرزند انسان سوخته
گاه اخبار مسیر عشق از بغداد بود
گفت باما نیمه ی شب مرد میدان سوخته
باورش هم سخت بود اما گذشتیم و هنوز
جای خالی اش درون سینه هامان سوخته
باز دیشب در خبر باران بی پایان زده
دیشب ابراهیم گویا در گلستان سوخته
پیر ما میگفت رنجیدی و ساکت بوده ای
قلب تو از طعنه های نا رفیقان سوخته
ای عزیز مردم ایران زمین! یادت بخیر
میروی و در مسیرت قلب ایران سوخته
اسماعیل سکاک، شاعر آئینی:
کسی که رفت از اینجا شهید چندم بود
مجاهدی که دلش جایگاه مردم بود
درست مثل وضو پاک و با طهارت بود
و خاکسارتر از تربت تیمم بود
برای پرسش مردم کنار این همه عشق
همیشه گرمترین پاسخش تبسم بود
شب زیارت مولا غروب یکشنبه
درست ساعت هفده که روز هشتم بود
زمان بدور خودش هشت بار مستی کرد
درون سینه اش انگار یک تلاطم بود
دو بالگرد که از ابرها گزارش ریخت
زمین برای شنیدن پر از ترنم بود
شروع حادثه تکثیر آن حکایت تلخ
دریغ و درد که پایان آن تهاجم بود
پرنده چرخ زد و ناگهان در آتش سوخت
چو آتش از نفس افتاد سرو هیزم بود
دو روز بعد میان اتاق خاموشش
هر آنچه داشت بجز راه روشنش گم بود
ارسال نظر